::تـفريحي::(ایستگاه خنده)مطالب جالب.خنده دار.مطالب فیس بوکی.خبرهای طنز داغ داغ |
شهروند نوجوان: گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند! یه گدا داشتیم تو محلمون , هرچی خیابون شلوغ تر میشد این فلج تر میشد :)) یبار راهپیمایی شد این رفت تو کُما...
داشتم از کلاس میرفتم بیرون استادگفت کجا میری؟ گفتم دستشویی! گفت برو متوجه نشد دستشویی خونه رو میگم الان تو راه خونهم :))))) امروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم !
رفتم صدگرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه !!!!!
باور کنید اشک توی چشمام حلقه زده بود :'( خدایا شکرت /0\
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |